سرودهء تازه از نجیب برید
مکن بهانه بیا یک شبی به خانهء من
تو یی امید دل و صدق عاشقانهء من
رخ تو سیر ندیدم وعمر گشت تباه
که بی تو نور نباشد به آشیانهء من
تویی ضیافت عمرم خیال تنهایم
قرار دل شده ای عمر جا ودانهءمن
برای نغمهء هستی توبهترین شعری
سرود مهر من ای رمز عاشقانهء من
دو چشم من برهت منتظر که می آیی
خیال وخاطر مو جی به هر کرانهء من
نماز عشق مرا تا سلام همراهی
قیام وقعده وتسبیح شا عرانهء من
کتاب هدیهء دستت که خاطرات من است
ملا ئک است که هر جا رود به شانهء من
و آن زمان که دودستت بروی دستم بود
صدای عشق تو بودی به هر ترانء من
اگر هرات روی در سفر دلم با تست
وطن خوش است مگر زود آ فسانهء من
برید را به غمت خوش نشانده ای سالیست
به چار فصل یکی بوده آب ودانهء من
نجیب ( برید) کشور دنمارک